روزمرگی

سیاستهای زندگی من

روزمرگی

سیاستهای زندگی من

سیاست نهم:اتفاقات بین من و بقیه در عیدنوروز و نتایج حاصل از اون

سلام دوستای گلم خوبید؟

واقعا شرمندم که دیر اومدم واسه آپ

خب دیگه...وقتی آدم مادر میشه کلی سرش شلوغ میشه.منم روزهای اول مامان شدنو دارم تجربه میکنم

این شد که یکم دیر کردم واسه اومدن.

دلیلش هم اینه که یجورایی میخوام دیگه بعد از این پست دیگه درمورد خونواده ی شوهر ننویسم.دوست دارم خودم و نی نی تو آرامش باشیم و نی نی نازم هیچ کینه ای از عمه هاش به دل نداشته باشه.پس این آخرین پست سیاسی ماست!!

چون ازین به بعد میخوام ازاد و رهاباشم....


تو عید با خودم گفتم نمیخوام خاطرات تلخ سال های گذشته تکرار شه.

آخه سال های قبل هروقت خواهرشوهرها دور هم جمع میشدن کلا من به حاشیه میرفتم.و از اون طرف شوهرم خیلی باهاشون گرم میگرفت و من دیده نمیشدم.


 و من برای جلب توجه... دائم با شوهرم قهر میکردم و باهاشون سرسنگین میشدم.

اینم بگم که شبها تا نصفه شب میخندیدن و بیدار میموندن.و من میرفتم تو اتاق بخوابم ولی حرص میخوردم:

امسال عید سعی کردم بیشتر سیاستهایی رو که بهشون رسیدم رو عملا پیاده کنم.

اول قدم این بود که از جمعشون به هیچ وجه کنار نمیرفتم.

حتی شبها هم باخودم گفتم یک شب که هزار شب نمیشه.باهاشون بیدار میمونم.

اونها هم خیلی استقبال کردن و براشون عجیب بود!!


قدم بعدی:


سعی کردم دائم با شوهرم خوب رفتار کنم.اگر از دست کاراش ناراحت میشدم اصلا جلوی جمع نشون نمیدادم.چون درین صورت مطمئنا باعث خوشحالی یکی از خواهراش میشدم.

شوهرم هم تعجب کرده بود

یه بار منو صدا کرد رفیتم تو حیاط.وقتی برگشتیم خواهرشوهره گفت سالمید؟دعوا کردید؟و من گفتم: وای خدا اون روزو نیاره که ما باهم دعوا کنیم!!!


خلاصه اینکه چپ و راست راه میرفت و به شوهرم تیکه مینداخت زن ذلیل زن ذلیل!!!

و این یعنی که من!!!


به هدفم رسیدم.


البته بعد از اون به بهانه های مختلف سعی در آزار و اذیت من داره.

که از حوصله خودمم خارجه و نمیخوام بیانشون کنم.

اما اینو فهمیدم که چقدر داره خودخوری میکنه از دست من.

و من تا الان چقدر با بدرفتاری با شوهرم باعث خوشحالیش شده بودم.


دعا کنید دیگه اینها برام تکرار نشه....همین و همین!!


نظرات 8 + ارسال نظر
بیتا یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ب.ظ

مسیحای عزیزم ازت خیلی ممنونم.
همون طور که گفتم من قبلا هم رمز رو ازت گرفته بودم.
ولی عجیبه!!چون هرچی رمز رو وارد میکردم جواب نمیداد.
ولی الان که بهم دادیش و دوباره زدم عکسها برام باز شد.
درهرصورت ممنونم از لطفت.

راستی نظرت رو پاک کردم بخاطراینکه رمزت رو کسی نبینه.....

فوزی دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ق.ظ http://mamafozi.blogfa.com/

سلااااااااااااااام
وایییییییییییی مبارک باشه

ایشا ا... که صحیح و سالم و البته صالح و زیبا باشه نی نی ت ( در گوشی : چون دخمل دوست داری ، دخملم باشه )

خوب دیگه از این به بعد نباید اصلا حرص بخوری چون تنها نیستی


مامان زهرا نازنازی چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:42 ق.ظ http://www.zahra1389.persianblog.ir

سلام خانومی

عالی بود

من هم این تجربه داشتم و بهترین راه همینه

همواره شاد و سلامت باشید

در ضمن

پیش ما هم بیاین

شکوفه شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:20 ب.ظ

آلیس جون چه جالب ما با هم به این نتیجه رسیدیم .
من هم آخرین باری که رفته بودم خونه برادر شوشو هام هر کاری که برادر بزرگش کرد که من بخوام بر ضد شوشو حرف بزنم ( اون بیشتر شوخی میکنه که من شوهرمو ضایع کنم و سر حرف باز بشه که شوشو ناراحت میشه ) من هیچی نمی گفتم و فقط ازش تعریف میکردم . جاریم خندش گرفت و گفت دل شوهرم برای حرفهات تنگ شده .
اما شوشو قیافش اینجوری بود

شکوفه شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:21 ب.ظ

چه حیف که دیگه در مورد سیاست هات چیزی نمینویسی من تازه وبلاگتو پیدا کرده بودم

مهفا دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ http://mahfa1362.blogfa.com/

بیتا جان خیلی خوشحالم که داری مامان میشی.خوش به حال این نی نی ناز که همچین مامان ماهی داره.....

الهه دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:39 ق.ظ http://جزیره ی تنهایی

سلام گرم به همه ی دوستای عزیز...... سیاست پدر و مادر نمیشناسه و منم سخت درگیرشم. جاریم و خواهرشوهرام منو ادم سیاست مداری میدونن. جاریم که قشنگ به زبون هم اوورده. امااااا. روش من سیاست با محبته....... بنظر من سیاست خالی به ادم جواب نمیده. تازشم اونطوری دشمن سازی هم میشه. ولی با مبت پیش بری هم به هدفت میرسی هم طرف دهنش بسته است. الهی بمیرم واسشون. چقدر بدجنسممممم... قافه ی خانواده ی شوهرم وقتی دارم سیاست پیاده میکنم اینه

زیبا چهارشنبه 16 دی‌ماه سال 1394 ساعت 09:05 ب.ظ

سلام
من تازه اول زندگیمه و همه مشکلاتی که شما نوشتی رو دارم
راحل هایی که دادی واقعا خیلی بکارم اومدن
دوست داشتم ادامه میدادی نوشتنو که بازم از تجربیاتت خیلی از تازه عروس هایی مث من استفاده کنن
امیدوارم بازم مطلب جدیدتو تو سایتت ببینم
موفق باشی و شاد
94

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد