روزمرگی

سیاستهای زندگی من

روزمرگی

سیاستهای زندگی من

سیاست سوم:توقع زیاد داشته باش!!!

توصیه های آرایشگرم به من!!!(در مورد سیاست های زنانه)


راستش چند هفته پیش رفته بودم آرایشگاه .....همین جوری بحثمون دوباره کشیده شد به بحث شیرین مادرشوهر خواهرشوهر!!!!!


 خانمه میگفت من همیشه وقتی پول هم دستم باشه پیش مادرشوهر پدرشوهرم مینالم که ما پول نداریم!!!!


و این باعث شده تا اونها از ما پول نگیرن.....و دائم به ما کمک کنن!!!


(اما منه ساده هر وقت میرفیتم اونجا و مادره میگفت گوشت ببرید واسه خودتون...من میگفتم نه پسرتون میخره.... نه نمیخوام فریزرمون پره!!!)


و این باعث میشد اونها فکر کنن ما رو گنج نشستیم.....


یا اینکه خانمه  میگفت بچه اش مریض بوده.و شوهره ماموریت.

زنگ زده به مادرشوهره گفته بچم مریضه بیاین دنبالم ببریمش دکتر.مادرشوهره گفته آزانس بگیر خب.

اما اون گفته پول ندارم....اصلا نمیبرمش!!!

اونها هم دلشون سوخته و بلند شدن اومدن دنبالش و پول دکتر بچه اش رو هم حساب کردن.

حالا من چی؟؟اگه خونه اونها بودم و مثلا مادرشوهرم مریض میشد باهاشون میرفتم و پول دکترشونم  حساب میکردم.در آخر هم مادرشوهره میگفت پول پسرم دستشه.وظیفشه!!


نتیجه:اینکه (اگه واقعا خانواده شوهرتون بدجنس هستند.)شما هم نزارید بهتون زور بگن.دست پیش بگیرید پس نیفتید.اونها هستن که خرج ما رو باید بدن.....ولی منه خر ازون اول پول همه چیزشونو حساب میکردم که خوبی کرده باشم.ولی در آخر....میشدم آدم بده.....و اونها وظیفه ام میدونستن.



نظرات 15 + ارسال نظر
آیسان سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ http://www.come-in.blogsky.com

سلام میشه به ژرسم شما مردین یا زن خانم خونه؟

کیمیا سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ق.ظ

گل گفتی واقعا.....ممنون آلیس جون....

ستایش سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ

خوب بود.....مرسی

fozi سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ http://mamafozi.blogfa.com

مرسیییییی اینم مثل قبلی ها عالی بود
اما من که از این شانس ها ندارم هر چی هم بنالم بازم یه چیزی ازمون می کنن

منم مثل تو عزیزم!!!
اما یواش یواش رو مخشون باید کار کنیم.....

آرو آروم همون طور که گفتم مثل آب!!!

خونواده ی شوهر شما هم مثل خونواده ی شوهرمن...چشمشون به جیب شماست؟؟!!

سحر چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ق.ظ http://sogolosepid.niniweblog.com

سلام
خیلی جالب بودمنو بلینک منم میلینکمت

پریماه چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:31 ق.ظ http://www.parymah.asalblog.com

مرسی عزیزم به من سر زدی و نظر دادی
با اجازه میخوام وبلاگت را در لیست دوستانم بزارم
اگه دوست داری وبلاگ من را تو پیوند ها بزار
مرسییییییییییییییییی گلم

ممنونم عزیزم با چه اسمی لینکت کنم.؟؟؟؟

منو با این اسم لینک کن:
سیاست های موثر برای قوم شوهر

مرسی گلم.

نیلوفر چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ق.ظ http://niloojoojoo.blogfa.com

سلام خیلی وب زیبای داری

حاجحسین طناز الرعایا! پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ق.ظ http://shahde-mashhood.blogfa.com

سلام الیس
شووما به قلم حقیر لطف فراوووووووووان بداریدیه!

کسب مقام نخست از سری مسابقات وبلاگ حاج حسین خانی در وزن آزاد!
خانم الیس
سلامتیشون صلوات
حال گردنکت را به جلو بیاور تا مدال طلایت را به گردنت بیاویزیم! ای قهرمان ملی ما! ! ای علی دایی!

بارانک شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ق.ظ

آلیس عزیز . من با این سیاست موافقم که توقع زیاد داشته باشم اما از شوهرم نه از خانوادش .
من برعکس این فکر میکنم . آدم باید همیشه طوری رفتار کنه که همه چیز روبراهه. شاید برای اینکه خانواده شوهر من دنبال اینکه چیزی از ما بکنن نیستن. برعکس همینجوری هی می خوان به انحاء مختلف کمکمون کنن که من خوشم نمیاد. نمی خوام منت کسی بالای سرم باشه. فکر میکنم که خودمون باید گلیم زندگیمونو از آب بکشیم بیرون. و شخصیتمونو اینجوری پایین نیاریم.

عزیزم این فکر میکنم به وضعیت هر خونواده ای بستگی داره.

شاید هم من نتونستم منظورمو خوب بفهمونم.

اخه من هر وقت خونواده ی شوهرم کاری میخواستن برام کنن کلی معذب میشدم و بهشون اجازه نمیدادم.....

اما ازین به بعد میخوام هر کاری که برام کردن قبول کنم و بگم وظیفشون بوده....و اینکه همیشه طلبکار باشم ازشون....نه اینکه مثل قبل اونقدر خجالتی و معذب باشم که حتی نزارم یه کار کوچیک برام بکنن.و از اونور روز بروز خودشون توقعاتشون رو از همسرم بیشتر کنن.....

شیما پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ق.ظ

من خودم هنوز عروس نشدم ولی زن برادر دارم.واقعا عروس های امروزی خیلی بدجنس ان.خدا کنه من یکی از اینها نشم. مادر من می خواد ازپسرش حمایت کنه ولی پدرم فکرش اینطوریه که پسرش باید بهش برسه.درواقع میگه پسر بزرگ کردم واسه یه چنین روزایی. ولی از وقتی که زنبرادرم یه سری حرفها رو مثل همین که نداریم وفلان و ...تو دهن برادرم گذاشته که میاد به ما میگه مامانم احساس میکنه اینا پرتوقع ان دیگه کمتر کمکشون می کنه.آخه میان پیش ما ناله می کنن بعد خورد وخوراک و مسافرتشون از ما بهتره.می خواستم بگم که عروس های عزیز هیچ وقت مادر شوهرتونو بلا نسبت خر فرض نکنیداون می فهمه شما بی خود دارید می نالید و لی از محبتی که به پسرش داره به رو خودش نمیاره.

شیما پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ق.ظ

آلیس عزیز به نظر من هروقت مادرشوهرت خواست کمکت کنه اجازه بده اینکارو بکنه و البته بدون که وظیفه اش نیست محبتشه اگه وظیفه اش بدونی کم کم همسرت هم نسبت به خانواده خودت چنین دیدگاهی رو پیدا می کنه.

[ بدون نام ] دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:31 ب.ظ

ممنون از پست های خوبی که گذاشتید
خیلی به من کمک کرد

ملودی پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 10:01 ق.ظ

میشه یه سیاستی بهم یادبدید تا شوهرم خونه به نامم بزنه؟درضمن همسرم فرهنگی هستن ورکمترپیش میاد یک فرهنگی اینکارروانجام بده

باران شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 05:26 ب.ظ

سلام عزیزم
وبلاگت خیلی خوب و آموزنده هست
مخصوصا این ک مطالب رو در قالب مثال بیان میکنی

nafas سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:39 ق.ظ

یعنی عاشقتما خانومی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد